انگار گزارش کار آزمایشگاهه :)

متن مرتبط با «اعتراف میکنم» در سایت انگار گزارش کار آزمایشگاهه :) نوشته شده است

اعتراف کرد، یه اعترافِ تلخ

  • بچه بودم... یه وقتایی  زیاد گریه میکردم... مامانم دستش بند بوده... بجای پستونک انگشت شصت دستش رو میکرده تو حلقم... انگشتش رو بجای پستونک به خوردم میداده :|| + برادر خبیث!, ...ادامه مطلب

  • سرمم رسما میگه: تا نکشمت ولت نمیکنم :|

  • دلم گرفته ای دوست، وجدانا هوای گریه ندارم گر از قفس گریزم، کجا روم، کجا من؟؟ کجا روم؟ که راهی به گلشنی ندارم که دیده بر گشودم به کنج تنگنا من نه بسته ام به کس دل، نه بسته دل به من کس چو تخته پاره بر موج، رها... رها... رها... من ز من هر آن که او دور، چو دل به سینه نزدیک به من هر آن که نزدیک، از او جدا جدا من نه چشم دل به سویی، نه باده در سبویی که تر کنم گلویی, ...ادامه مطلب

  • یادداشت میکنم بمونه همین.(یهویی)

  • خیلی سخته آدما رو اونجوری که هستن قبولشون کنیم؟؟ خب یا قبول کن یا نکن اوکی؟؟ حالا فوق فوقش خواستی لطف کنی عقایدت رو به اشتراک بذار. راضی شدی اوکی نشدی هم اوکی یا بیخیال شو یا باز همونجوری که هست قبول کن. من نمیفهمم چرا دوست داریم تحت هر شرایطی همه قب,یادداشت,همینیهویی ...ادامه مطلب

  • آروم آروم عادت میکنم.

  • حس میکنم قابلیت جدید بیان رو زیاد دوست ندارم. :|,آروم,آروم,عادت,میکنم ...ادامه مطلب

  • فقط حس میکنم.

  • آغاز بیست و دومین فصل از زندگی ام :-)الان شده بیست و سه :)"دل سرا پرده محبت اوستدیده آیینه دار طلعت اوستتو و طوبی و ما و قامت یارفکر هرکس به قدر همت اوست", ...ادامه مطلب

  • درکش میکنم با اینکه من چندسال پیش قبول شده بودم.

  • زهرامون تیزهوشان قبول نشد, گفتم: فدای سرت. خیلی جمله ی دلنشینی بود برای زهرا آن هم بعد از یه هفته تحمل کردن نگاه های سنگین مادرش و مقایسه بی رحمانه زهرا با دانش آموزهای کلاس خودش و تاکید به اینکه مدرسه ات بهترین بوده, هزارتا تقویتی داشتی, تفریح و لذت هات فراهم بوده. خب قرار نبود که همه قبول بشوند بن, ...ادامه مطلب

  • بزرگ شدم ولی کودکانه بزرگی میکنم، نمیتونم آدم بزرگ باشم.

  • دیشب هم خسته بودم و کمی کسل، یه بالش آوردم گذاشتم زیر سرم و جلو بخاری دراز کشیدم، تو عالم خواب و بیداری بودم ولی چشمانم بسته بود. بابام اومد کنارم نشست و با دستش موهامو نوازش کرد و آروم به مامانم گفت: نگرانم که چرا دخترمون هنوز حس میکنه یه دختر بچه 14 ساله است. هزار جور دلیل میاوردن از اختلاف سنی ام با برادرا و خواهرم و ته تغاری بودن تا لوس بار اومدن و ... نگران بود که این کودک درون نذاره من جوونی کنم، رو تصمیمات مهم زندگیم تاثیر بذاره., ...ادامه مطلب

  • *اعتراف*

  • فکر نمیکردم سوژه رادیوبلاگیا بشم , یعنی قضیه همون همه چی برا همسایه است بود برام . بعد چند وقت برا شب نشینی و دیدن نوه جدید عمو رفته بودیم خونه اشون . مودم رو که دیدم چشمام برق زدن , پسر عموم گفت: وای فایمون رمز نداره :) همین که وارد پنل کاربریم شدم , کامنتی از رادیوبلاگی ها دیدم : این هفته سوژه رادیوبلاگی ها شدی :) یک لحظه تو ذهنم پست های اون هفته رو مرور کردم , بنظر خودم از اکثرشون میشد سوژه گرفت. هندزفری هم نداشتم همراهم که بدونم برا چی سوژه شدم , داشتم از کنجکاوی منفجر میشدم ... پست سوژه شده ام خبر اون هفته,اعتراف میکنم,اعتراف صادق,اعتراف شجون الهاجري ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها