13 دلیل برای اینکه ...

ساخت وبلاگ

هر ثانیه از زمان دلیلی است برای زندگی کردن، زندگی کردنی که هدفش مطلقا فقط "زنده ماندن" نیست. تنها یک دلیل برای مردنم کافیست، بد شدن اونقدری بد که "تنفر" بشود نتیجه حس کردن خودم، خدا نیارد آن روز را مطمئنا آمدنش مهر تاییدی است برای مرگم، مرگ روحم، مرگ روانم، تکه تکه شدن تمام عصب ها و سلول های پیچ و تاب خورده در کالبدم، جسم و دم و بازدمم هم بمیرند که نور علی نور میشود وگرنه جان داشتنشان مساوی است با زجرکُش کردنم.

و اما 13 دلیل من: 

1. خدا: خودم را در قبال خلقتش مسئول میدانم، ناامید کردنش یعنی زندگی کردن برای عبث.

2. خودم: وقتی زندگی فرصت است و خواست من زندگی را زندگی کردن به قیمت تلاشی با نهایت توان پس مردن را فقط با حکمت خدا میپذیرم و بس.

3. پدر و مادرم: فقط چند گام دیگر باقیست تا نقش ثابت روی لبانشان لبخند خوشحالی باشد و نفس عمیق جاری در جان و دلشان از سر آرامش.

4. بچه ها: تمام بچه های عالم، دیدن ذوق کردنشان با خیره شدن به یک آبنبات چوبی، دیدن بالا و پایین پریدنشان در شهربازی.

5. خانواده: خانواده یعنی اجتماع کُل، همه، خوشبختی خواهر و برادرها، موفقیت نسل های بعدی خانواده ام، شنیدن جمله "خیر از جوونیت ببینی" از مادرِ دوم و ...

6. همراه: هیچ وقت در تصوراتم خودم را تنها نمیبینم با این حال تا کنون هیچ آمادگی برای همراهی و همراه شدن در خودم ایجاد نکردم.

7. دوقلوهام: اگر روزی خدا مورد شش را برایم خواست، من هم هفتمی را از خدا خواهم خواست. موهای دخترک را از پیشانی تا کنار گوشش بافت میکنم و از پشت موهای وِزش را دُم اسبی میبندم، موهای لخت پسرک همان که روی شانه هایش افشان باشد کفایت میکند. برای دخترک لباس یاسی رنگ که دامنش چین دارد و نقش گلهای ریز به رنگ بنفش پُررنگ رویش نمایان است میپوشانم، پسرک عاشق تیپ اسپرت است و کلاه، ده ها کلاه با فرم و شکل های مختلف در کمد خاکستری رنگش جا خوش کرده اند.

8. شغل: حتما عاشق سحرگاه های روزهای غیر تعطیلم با آن هول و ولاهای آماده شدن برای رفتن به اداره.

9. دوست هایم: دیدن موفقیت های کاری، دیدن عروسی، دیدن خنده ها و شنیدن صداشون.

10. تداوم: تداوم داشتن روابطی که انتخابشان درست بوده یا اقبال خوشم در درست سرراهم قرار گرفتنشان دخیل است. تداوم برخی از خصوصیاتم، تداوم هایی که نیاز به تکامل دارند.

11. لذت بردن: مسافرت هایی که باید بروم، نشستن روی صندلی گهواره ای در بالکن و قصه گفتن برای نوه هام، اقامت دو هفته ای در جزیره ای دور(مطمئنا تنهایی خوش نمیگذره)، ایران گردی با برنامه، تحقق برنامه هایم برای اواخر بهمن 1422، مهارت در نواختن یک ساز بهتر است بگویم تُهی کردن روحم از عدم به واسطه موسیقی.

12. حذف، جایگزین کردن. در یک کلام ساختن.

13. پیشرفت: نفسی از سر آسایش خواهم کشید وقتی: لحظه هایم عطر خوشبختی ساطع کند، دست های نوازش روی موهای سپیدم حس کنم، خیر برسانم چه به واسطه کارم،چه به واسطه رفتارم، اخلاقم، تربیتم و ... نگاهم خیره به لبخندی باشد که تنها دلیلش دیدن قامتم باشد.


با اولویت بندی و ترتیب خاصی ننوشتم و تنها 13 دلیلی را بیان کردم که در لحظه ذهنم پردازشش کرد، چه بسا هزاران دلیل ریز و درشت دیگر هم برای زندگی کردن دارم. :)

امیدوارم تک تک لحظه هاتون رو زندگی کنید.


ایده پست: words-gray.blog.ir 

انگار گزارش کار آزمایشگاهه :)...
ما را در سایت انگار گزارش کار آزمایشگاهه :) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9dinky282 بازدید : 173 تاريخ : شنبه 30 دی 1396 ساعت: 21:14