و من نگرانِ از خود بی‌خود شدگان

ساخت وبلاگ

دوستی داشتم که عاشق شده بود، درگیر معشوق بود، او چه دوست دارد، او چه موسیقی‌ای گوش میدهد، رنگ مورد علاقه او چیست و او و او و او شده بود زندگی روزمره‌اش. تمام تلاشش را کرد و شد اویی که کامل هم او نبود، جسورتر شد و به معشوق نزدیک‌تر، می‌دانید چه شد؟! معشوقش او را پس زد و دلیلش جالب بود: من از خودم یکی دارم و میخواهم زندگی‌ام را با کسی شریک شوم که مرا به دنیایی جدید وارد کند و متاسفانه تو نمونه‌ای شبیه به خودم هستی.

اینروزها پست‌های وبلاگی را ورق میزدم که دلنوشته‌های دو سه تا از دوستان وبلاگی را میکس کرده و به خیال خام و کودکانه‌اش متن‌های شسته‌رفته‌ای از خودش درکرده بود، چند دقیقه‌ اول فقط خندیدم، کمی که عمیق‌تر شدم غصه بر دلم نشست. می‌دانید آدمها نامحدود هستند و هر کداممان در قالب و شخصیت خودمان زیبا هستیم، هرچقدر از خودمان دور شویم تبدیل می‌شویم به هیچ‌کس، میشوم یک رانده شده از اینجا و مانده شده از آنجا، محدود میشویم و کم‌کم نابود.

انگار گزارش کار آزمایشگاهه :)...
ما را در سایت انگار گزارش کار آزمایشگاهه :) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9dinky282 بازدید : 190 تاريخ : جمعه 2 ارديبهشت 1401 ساعت: 21:08