شونه به شونه ایستاده بودیم، یکی زدم رو بازوش و گفتم: بابامین کفی؟؟(احوال بابا)، لبخند زد. رو پنجه ام ایستادم تا هم قد شیم، گفتم: بابا "اوجالمیشام"؟؟(قدم بلندتر شده؟؟)، گفت: من "گوجالمیشام"(من پیر شدم). لبخند زد و گونه ام رو بوسید ولی من دلم گرفت....
دعاتون میکنم، یادم افتادین خوشحال میشم دعا کنید.
انگار گزارش کار آزمایشگاهه :)...برچسب : نویسنده : 9dinky282 بازدید : 179