انگار گزارش کار آزمایشگاهه :)

متن مرتبط با «نتیجه هم زمان بازی» در سایت انگار گزارش کار آزمایشگاهه :) نوشته شده است

و من همچنان هستم و همچنان مینویسم. :)

  • "پری.ص"کوچ کرده از بلاگفا :)آغاز بیست و دومین فصل از زندگی ام :-) الان شده بیست و سه :)و الان شده بیست و چهار :)الکی الکی شد بیست و پنج :)شد بیست و شش، باورتون میشه؟! :)99/05/05 ساعت 13:30 مهدی جان وارد زندگیم شد. (ازدواج تایم)(در بیست و شش سال و پنج ماه و هشت روزگی)یادم رفته بود بگم وارد بیست و هفت, ...ادامه مطلب

  • بهمن امسال

  • الان بیست و نهم بهمن ماه است و به این معنی است که من وارد بیست و شش سالگی شدم، بیست و شش سال و یک روز، بیست و شش سال و دو روز تا، تا هروقت که خدا بخواهد. امشب یک پری بودم با دو کیک. با این فکر که زندا, ...ادامه مطلب

  • پست مهمان

  • در سرمای قبل پاییز روز های سردتر در انتظار من هستند. من و سرما با هم دوستیم نه سیگاری دارم برای دود کردن نه دل خطرکردن.... در آرامش قبل از پاییزم جا خوش کرده ام خسته ام از اتفاقات تکراری دوباره چشم ان, ...ادامه مطلب

  • ما با هم معنی میشیم

  • شب از نیمه گذشته و من همچنان بیدارم، برای بیدار ماندن بهانه جور میکنم: کاری قبول کردم و باید انجامش بدم هرچند دیروقت باشه. کاملا مشخصه که خودم رو گول میزنم. هنوز تا بیستمِ ماه چند روزی باقی است یعنی م, ...ادامه مطلب

  • دورهمی

  • حرف بزنیم. :) امکان نظر دادن به صورت ناشناس هم فعاله., ...ادامه مطلب

  • چند ساله همه چیز ترسناکتر شده

  • گوینده خبر اعلام میکنه: آب دریاچه ارومیه 82 درصد افزایش یافته، لبخند رو صورتشه، شاید هم انتظار دارن منِ مخاطب هم لبخند گُنده به صورتم باشه، شاید باید لبخند داشته باشم، ولی این چند وقته آسیب ها و خسارت, ...ادامه مطلب

  • به این نتیجه رسیدم که:

  • من مرد زندگیم، یک مرد واقعی... (با تمام دخترانگی ام), ...ادامه مطلب

  • "خلاصه که همچنان دلم به حال برادرزاده های آینده ام میسوزه"

  • زنگ زدم به مامان، رفته بود مراسم تعزیه یکی از آشناهای دور، کلید خونه رو نداشتم، زنگ زدم به زنداداش، گفت خونه است برم پیشش. مامان هم اومد خونه زنداداش. زنداداش شیرینی سوغات دزفول تعارف کرد، گفت: داداشش, ...ادامه مطلب

  • همه حرف دارن برا گفتن، حتی ساعت روی دیوار اتاقم که سالهاست باتری نداره!

  • من بلدم چطوری بی ربط ترین بی ربط های دنیا رو به هم ربط بدم. میگه: من باز میرم گریه کنم تو بیا دنبالم نازم کن بیارم  هیچی نمیگم نگام میکنه و میگه: رفتم گریه کنم تو اتاق لبخند متعجب میزنم و با حالت چشما, ...ادامه مطلب

  • هرازگاهی هم یه حالی از خودمون بپرسیم.!

  • حتی جواب کلیشه ای و بدون تحلیلِ سوال بدیم.! من: خوبی؟! من: خوبم :), ...ادامه مطلب

  • همچنان امیدوار به روزهای پیش رو ...

  • به عقب که نگاه میکنم میبینم روزها خیلی زود برام دچار تغییر میشن، اتفاقات زیادی رو تو بازه زمانی کوتاه تجربه میکنم. شادی، غصه، آرامش، بی قراری، دوست داشتن، ساکن موندن، تجربیات و لحظاتِ در تضاد هم. اینج, ...ادامه مطلب

  • همینقدر پیگیر...

  • چهارتا دوست صمیمی داشتم یعنی دارم فاطمه: از پیش دبستانی  نعیمه: راهنمایی مهدیه: از روز اول دانشگاه پریسا: از سال دو دانشگاه چند سالی بین منو فاطی فاصله افتاد، تا اینکه پیارسال روال قدیم رو پیش گرفتیم., ...ادامه مطلب

  • وسط همایش اومدم بگم دارم عاشق این مرد کچل اصفهانی میشم

  • خیلی وقته عاشق نشده بودم، خوشحالم باز میتونم عاشق شم متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی با, ...ادامه مطلب

  • دردش رو فهمیدم، میخواد بهم بفهمونه باید حالم خوب باشه ولی نمیدونه که حالم خیلی خوبه!

  • میگه: قانون جذب رو خوندی؟! من: آره _ میشه از رویاهات بگی؟! + دوست ندارم همه جا جار بزنم ولی میتونم بهت بگم که خیلی, قشنگن _ مطمئنم شبیه رویاهات میشی، روزی رو میبینم که وسط رویاهات غلت میزنی + آره میرسم, ...ادامه مطلب

  • قول دادیم پای هم بمونیم.!

  • خیلی زود دوست شدیم، پنج ماهه با همیم و دو ماهه دوستیم، بهش گفتم: دوستی تعهد میخواد، هر لحظه که به همدیگه نزدیک تر میشدیم یادآوری میکردم که دوستی ارزشمنده، هر بار محبتمون بیشتر میشد یادآوری میکردم که دوستی معنای ابدی داره، خواست باهام درددل کنه یادآوری کردم که دوستی مسئولیت بزرگیه، تا اینکه آخر سر بهش گفتم: دوستی یعنی واقعا دوست باشیم واقعا واقعا[همینقدر خیاب, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها