انگار گزارش کار آزمایشگاهه :)

متن مرتبط با «تحصیل همزمان با خدمت» در سایت انگار گزارش کار آزمایشگاهه :) نوشته شده است

گفتم: شاید منو یادتون رفته باشه!

  • میفرمایند: خبر در شهر پیچید که فلانی اصرار داره همسرش رو طلاق بده. دوستاش دوره‌اش کردند و پرسیدند آخه بگو مشکلش چیه؟! فلانی پاسخ میده فعلا که از هم جدا نشدیم، آدم عاقل پشت همسرش حرف نمیزنه. از هم جدا , ...ادامه مطلب

  • و باید بمانیم، بنویسیم، بخوانیم و بتوانیم.

  • یه وقتایی منتظر اتفاقات مهمی، یه چیزی ته دل بهت فرمانِ جلو رفتن میده، انگار فقط خودت و اطرافیانت نیستی یه نیروی فرازمینی هُلت میده به یه مسیر قشنگ، به یک رویای سبزِ دست یافتنی. من این لحظات و ثانیه‌ها, ...ادامه مطلب

  • امیدوارم امیدی باشه...

  • اینروزها از سیر خوردن، از سیر پوشیدن و از هر آنچه سیرم کنه بیزارم. نه طعم غنی بودن چشیدم و نه فقر، ما همیشه لالوی معمولی‌های جامعه پرسه زدیم. لبخندمون دوخته به جیبمون نبوده، گاه با طالبی‌بستنی سه‌و‌پو, ...ادامه مطلب

  • شباهنگ نامه

  • یه بار به سرم زد درمورد بلاگرا پست بنویسم، عنوانش هم مثلا "بلاگرانه" انتخاب کنم. از ریکشن ها و بازخوردهای احتمالی نگرانی نداشتم، حس کردم حاشیه به دنبال خواهد داشت پس بیخیال شدم. هیچ وقت پست های شباهنگ, ...ادامه مطلب

  • ما با هم معنی میشیم

  • شب از نیمه گذشته و من همچنان بیدارم، برای بیدار ماندن بهانه جور میکنم: کاری قبول کردم و باید انجامش بدم هرچند دیروقت باشه. کاملا مشخصه که خودم رو گول میزنم. هنوز تا بیستمِ ماه چند روزی باقی است یعنی م, ...ادامه مطلب

  • همه حرف دارن برا گفتن، حتی ساعت روی دیوار اتاقم که سالهاست باتری نداره!

  • من بلدم چطوری بی ربط ترین بی ربط های دنیا رو به هم ربط بدم. میگه: من باز میرم گریه کنم تو بیا دنبالم نازم کن بیارم  هیچی نمیگم نگام میکنه و میگه: رفتم گریه کنم تو اتاق لبخند متعجب میزنم و با حالت چشما, ...ادامه مطلب

  • جمعه ای با عطر بنفشه

  • "بسم الله الرحمن الرحیم" اسفند ماه هرسال مامان و بابا سر اینکه روییدن بنفشه رو به من مژده بدن رقابت میکنن، ساعت حدودای ده و نیم صبح پدر بدون اینکه در بزنه وارد اتاق میشه و دوتا دستش رو میذاره رو چشمای, ...ادامه مطلب

  • "راز دل با تو چه گویم که تو خود راز دلی"

  • من هنوزم تو کیف پولم عکس سه در چهار میذارم، به آینه کیف پولم نگاه میکنم و روسریمو درست میکنم. یه حس کهنه داره، یه حس شبیه بزرگ شدن، پیر شدن نه ها بزرگتر شدن. تصمیم گرفتم یه صندوقچه چوبی بخرم خاطراتمو , ...ادامه مطلب

  • دردش رو فهمیدم، میخواد بهم بفهمونه باید حالم خوب باشه ولی نمیدونه که حالم خیلی خوبه!

  • میگه: قانون جذب رو خوندی؟! من: آره _ میشه از رویاهات بگی؟! + دوست ندارم همه جا جار بزنم ولی میتونم بهت بگم که خیلی, قشنگن _ مطمئنم شبیه رویاهات میشی، روزی رو میبینم که وسط رویاهات غلت میزنی + آره میرسم, ...ادامه مطلب

  • قراره دوستتون نداشته باشم

  • حس میکنم خیلی خودخواهم، وقتی به حسم مطمئن شدم که وقت وقته حرف زدن با مهدیه بود، مثل معتادی شده بودم که بهش مواد نرسیده. رو آدمایی که دوستشون دارم حساسم، بعضی وقتها حس میکنم حساس میشم و حساس میشم و یهو میبینم سربار شدم. و مهمتر از همه این خصوصیات، آدمی مثل من که ظاهری یخ و رو داره و دورنی عمیقا اختصاصی رو زجر کُش میکنه. به من زیاد محبت نکنید دل میبندم به محبت کردناتون..., ...ادامه مطلب

  • بنظرم حق داره نگرانم باشه، درد کشیده است خودش.

  • صائب چهار سال از من بزرگتره، خاطرات بچگی ما دوتا نُقل و نبات مهمونی هامونه، اون تُخس ترین، بداخلاق ترین، عصبی ترین، حرص درآرترین، غدترین و در نهایت دوست داشتنی ترین بچه خونواده اشون بوده و منم همین ها برا خونواده خودم. یه مدت قرار بود هماهنگ شیم علیه مامانامون کودتا کنیم، اینو میگم تا شما به عمق فاجعه پی ببرید. دیروز تو اتاق خوابیده بودم ولی گوش هام میشنید ب, ...ادامه مطلب

  • .......... نباشیم.

  • از آن آدمهایی است که اگر بخواهد همراهت شود پیچاندنش سخت ترین کارِ عالم، زمان با هم بودنتان صرف کنترل کردنش و در نهایت نود درصد انرژی ات صرف اینکه پشیمانت نکند(همان غلط کردم خودمان) میشود، دوستم را میگویم اسمش مهدیه است. با آرامش از نمایشگاه خارج شدیم، حتی با آرامش روز را شب کردیم، یک چیزی ته دلم میگفت: آرامشِ قبل از طوفان است.   _ پری؛ ما هم میتونیم همچین نم, ...ادامه مطلب

  • یک رابطه خیلی عمیق و فلسفی بین "دوست میدارم چون ..." با عادت کردن به دوست داشتن پیدا کردم، شایدم درگیر عادت کردن شدم.

  • -----> دلیل خاص (علت) ----> آغاز دوست داشتن (تمرین برا دوست داشتن) -----> فوکوس روی جمله: باید دوست بدارم چون ... --> دوست داشتن -----> حذف و از بین رفتن دلیل --> دوست داشتن * :: عادت کردن به مهربونی. * حتی میتونه با تنفر جابه جا شه. :|, ...ادامه مطلب

  • با همین صدای گرفته، با همین تن بی جون حتی

  • هیچ وقت فکر نمیکردم یه روزی بشینم و به ماهی ها فکر کنم، به اینکه همیشه همه چیز رو برا اولین بار تجربه میکنند، به اینکه خوشبخت ترین مخلوقات خدا هستند، به اینکه حتی میشه به ماهی ها حسادت کرد... متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد. توصیه ما , ...ادامه مطلب

  • هی من میگم به این میگن "پانتومیم" هی اون میگه رقصه باباجان

  • بعد از دو ساعت تمرین کردن با "هوهو و کوکو"، از تو اسپیکر صدای سالار عقیلی شنیده میشه که میخونه: "ای ایران فدای اشک و خنده تو دل پر و تپنده ی تو ..." با خوشحالی میگه: پری پری دو تایی با این برقصیم :||, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها