انگار گزارش کار آزمایشگاهه :)

متن مرتبط با «همیشگی» در سایت انگار گزارش کار آزمایشگاهه :) نوشته شده است

همون همیشگی

  • صبح یک روز تابستانی بود، تنها بودم تو خونه، ظهر کلاس داشتم. یکم تو خونه دور خودم چرخیدم حوصله ام سر رفت. سر صبح رفتم خیابون گردی، تنها تنها خیابونا رو وجب به وجب دور زدم، وقتی خسته میشدم سوار بی آرتی میشدم و ایستگاه بعدی. هیچ وقت هیچ جا "همون همیشگی" نداشتم راستش هیچ وقت دوست نداشتم پاتوق همیشگی و ذائقه همیشگی داشته باشم. بی هدف رسیدم به یه پیتزا ساندویچی کوچیک دور و بر میدان ساعت، یادم نیست چی خوردم ولی همون همیشگی نبود. فضاش رمانتیک بود، تاریک و باریک، میزی که نشسته بودم رو نگاه کردم خنده ام گرفت، کوله ام، کتاب، بطری آبم، گوشیم، عروسک باب اسفنجی و ماگ سرراه خریده بودم، هندزفری همه و همه روی میز بود، جا برا سفارشم نبود غذا رو دادن دستم. یکم دیگه قدم زدم، به عشق همیشگی رفتم برج شهر، امیرشکلات تنها کافی شاپیه که چندبار مداوم رفتم ولی تنها نه، اونجا میرفتیم برا امتحان کردنِ منوی عجق وجقشون. درواقع همیشگی مد نظر، همون تجربه طعم جدید بود، انتظار داشتم بگم همون همیشگی و باز یه چیزیی که اسمش رو نمیتونم تلفظ کنم بیارن برام ولی خب تنهایی همون همیشگی نمیچسبه، یه لیوان آب خواستم تا تو اون فاصله یه چیزی هم انتخاب کنم، آب رو ریختم تو بطری آبم نمیدونم شاید کار بدی کردم آخه چند نفر زُل زده بودن بهم. تهش کلاس ساعت سه رو با نیم ساعت تاخیر رسیدم. + سه و نیم سال کارشناسی یه کافی شاپ مانندی بود همه چ, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها