"پری.ص"کوچ کرده از بلاگفا :)آغاز بیست و دومین فصل از زندگی ام :-) الان شده بیست و سه :)و الان شده بیست و چهار :)الکی الکی شد بیست و پنج :)شد بیست و شش، باورتون میشه؟! :)99/05/05 ساعت 13:30 مهدی جان وارد زندگیم شد. (ازدواج تایم)(در بیست و شش سال و پنج ماه و هشت روزگی)یادم رفته بود بگم وارد بیست و هفت, ...ادامه مطلب
دیدین بعضی وقتها هرکدوممون دنبال بهونه ایم؟! دنبال بهونه برای انفجار، خالی شدن، عشق ورزیدن، حرف زدن، گند زدن، گریه کردن و بلند خندیدن و هزارتا عمل و ریکشن دیگه که منتظریم یکی بهونه اش رو بده دستمون. لطفا هوای همدیگه رو داشته باشیم و بهونه ها رو از همدیگه دریغ نکنیم، دنیای با بهونه پرجنب و جوشتر و صادقتره. , ...ادامه مطلب
یکی یکی دکمه های پیرهن مردونه راه راه صورتی سفیدم رو میبندم، دکمه آخر از بالا رو که میبندم بابام میگه: خفه نشی یه وقت؟! لبخند میزنم و بارونی نقره ایم رو میپوشم و میگم: بابا خوب شدم؟! بهم میاد؟! میگه: , ...ادامه مطلب
اینقدر حرص کنکور رو نخورید، بعد کنکور هم، عه ببخشید بهتره بگم بعد دانشگاه هم بقدری دغدغه و اعصاب خوردی و سرکوفت و خود کوفت خواهید داشت که حرص کنکور پیشش هیچه.! "احتمالا موقت", ...ادامه مطلب
زنگ زدم به مامان، رفته بود مراسم تعزیه یکی از آشناهای دور، کلید خونه رو نداشتم، زنگ زدم به زنداداش، گفت خونه است برم پیشش. مامان هم اومد خونه زنداداش. زنداداش شیرینی سوغات دزفول تعارف کرد، گفت: داداشش, ...ادامه مطلب
به عقب که نگاه میکنم میبینم روزها خیلی زود برام دچار تغییر میشن، اتفاقات زیادی رو تو بازه زمانی کوتاه تجربه میکنم. شادی، غصه، آرامش، بی قراری، دوست داشتن، ساکن موندن، تجربیات و لحظاتِ در تضاد هم. اینج, ...ادامه مطلب
تو رو خدا مهدیه منو دعا کنید,، دوستم رو دعا کنید. , ...ادامه مطلب
مهدیه, بعد این همه سال سختی تازه شروع کرده به نفس راحت کشیدن، تازه برا خودش خانم دکتر شده، تازه از بند لنفوم بی ریخت آزاد شده، اگه این انفجار گاز بلایی سر مهدیه بیاره من از تمام گرمای جهان حالم بد میشه, ...ادامه مطلب
دلم گرفته ای دوست، وجدانا هوای گریه ندارم گر از قفس گریزم، کجا روم، کجا من؟؟ کجا روم؟ که راهی به گلشنی ندارم که دیده بر گشودم به کنج تنگنا من نه بسته ام به کس دل، نه بسته دل به من کس چو تخته پاره بر موج، رها... رها... رها... من ز من هر آن که او دور، چو دل به سینه نزدیک به من هر آن که نزدیک، از او جدا جدا من نه چشم دل به سویی، نه باده در سبویی که تر کنم گلویی, ...ادامه مطلب
یه استاد ادبیات فارسی داشتیم زُل میزد به چشم تک تک دخترای کلاس و وقتی دل سیر نگاه کرد میگفت: "گُوزَلهَ باخماخ ثَوابده" (ترجمه هم نمیکنم), ...ادامه مطلب
متولد 69 ه، پزشک طرحه، با صدای بلند حرف میزنه، ته ته دوستیش با مجتبی است، مجتبی راننده رئیسه. زهرا درخواستاشو با خواهش میگه، در کامل باز باشه هم باز در میزنه میاد تو، دلش نمیخواد تخصص بخونه ولی هربار کتاب از دستش میافته باباش میگه: وای قلبم گرفت، میگه: مگه کشور پزشک عمومی نمیخواد؟؟ من کِشش تخصص ندارم. رفته بودم اتاق کارش فشارسنجش رو نگاه کنم، بیمارش یه خانم پیر بود، به همه پیزنا "نَنه" میگه و به همه پیرمردا "دَده". میگه: ننه باید بری تبریز پیش متخصص، ننه از روزگار شاکی بود، از اینکه تنها ثروتش شوهرش بوده که اونم زود تنهاش گذاشته، از اینکه خدا هیچ وقت بهش بچه نداد تا عصای دستش باشه، از اینکه هرروز هرروز روش نمیشه سربار برادرزاده هاش شه. زهرا با هزار خواهش راضیش کرد با مامان باباش بره تبریز و وقتی کارش تموم شد مامانش بسپرتش به یه ماشین بیاره دم درِ خونه اش. ننه میگه: هزینه اش چقدر میشه؟؟ زهرا الکی میگه: من برا دکتر نامه نوشتم رایگان ویزیتت میکنه. ننه میگه: داروهام چقدر میشه؟؟ زهرا الکی میگه: بابام یه داروخونه میشناسه با بیمه روستایی پول دارو نمیگیرن. ننه میگه: خدا خیرت بده خیر از جوونیت ببینی. زهرا میگه: پری تو دلت نمیخواد بپری این ننه ها رو بغل کنی؟؟, ...ادامه مطلب
خیلی سخته آدما رو اونجوری که هستن قبولشون کنیم؟؟ خب یا قبول کن یا نکن اوکی؟؟ حالا فوق فوقش خواستی لطف کنی عقایدت رو به اشتراک بذار. راضی شدی اوکی نشدی هم اوکی یا بیخیال شو یا باز همونجوری که هست قبول کن. من نمیفهمم چرا دوست داریم تحت هر شرایطی همه قب,یادداشت,همینیهویی ...ادامه مطلب
ما هفته اول پاییز بخاریامونو روشن کردیم، سرمامونم خوردیم شما چطور؟؟,میکردیم ...ادامه مطلب
ساعت19:00 ده مهر حجم ماهانه اینترنتمون تموم شد. :|, ...ادامه مطلب
حس میکنم قابلیت جدید بیان رو زیاد دوست ندارم. :|,آروم,آروم,عادت,میکنم ...ادامه مطلب