انگار گزارش کار آزمایشگاهه :)

متن مرتبط با «جالبه نه» در سایت انگار گزارش کار آزمایشگاهه :) نوشته شده است

مادرانه

  • در خواب پسری موطلایی داشتم که حدودا سه‌چهار سال داشت، دستاش رو از دستم جدا کرد و دوید سمت خیابون، دلم ریخت ولی مثل همیشه که تو شرایط مشابه؛ مدیریت بحران بلد نیستم و اغلب فشارم میافتد و با دست صورتم رو می‌پوشانم عمل نکردم، جسورتر بودم دویدم دنبالش بغلش کردم، قلبم تند تند میزد چسبونده بودمش روی قلبم و دم گوشش میگفتم: هیچ وقت دستم رو ول نکن هیچ وقت. من نه تصوری از مادر شدن دارم و نه تصمیمی برای مادر شدن فقط خواستم بگم دست مامان‌هاتونو ول نکنید اونا چه تو بیداری، چه تو خواب و حتی تو خاک دلشون برا شما میتپه.! بخوانید, ...ادامه مطلب

  • قابِ دلخواهِ خانه من

  • اینجا قسمت جلویی آشپزخونه امونه که به پذیرایی باز میشه، به دو دلیل قاب دلخواه منه. اول بدیهی ترین دلیلم رو میگم: نور حس امنیتم رو تقویت میکنه و وجود چراغ گازی دیواری برای لحظه ای تاریکی در شب تاریک ز, ...ادامه مطلب

  • مگر نه؟!

  • "چشم‌ها را باید شنید.", ...ادامه مطلب

  • مگر نه که زندگیم تو وبلاگم جریان داره

  • صدای بارون قلقلکم میده برای بلند شدن، فکر کردن و لذت بردن. دم دست ترینها رو انتخاب میکنم؛ کلاه پدر، روسری خواهر بعنوان شال گردن و کت مامان بله همینقدر بی ملاحظه، میپوشمشون و خودم رو میرسونم به حیاط، د, ...ادامه مطلب

  • تولدانه

  • فکر کنم همه میدونن امروز تولد بانوچه است، اگر نمیدونید اینجا رو بخونید.    متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رای, ...ادامه مطلب

  • عاشقانه هایی که یه روزی صاحب دار میشن.

  • آماده میشم بخوابم، عینکم رو از روی چشمام برمیدارم، با دوتا دست چشمامو نوازش میکنم. نگاه میکنم به عینکی که میزارم داخل قاب، لبخند میزنم، بعضی وقتها همین عینک وجه تمایز من با بقیه بوده؛ آهان همون دختر ع, ...ادامه مطلب

  • به بهانه دعوت

  • پستی به وقت بیست و هفت دی ماه نودوشش: نامه ای به چندین سال پیش   شاید بعد از دوسال باز هم دلم خواست نامه ای به گذشته بنویسم در پست بعدی. تشکر میکنم از نسرین جان که منو دعوت کرد. :), ...ادامه مطلب

  • دردش رو فهمیدم، میخواد بهم بفهمونه باید حالم خوب باشه ولی نمیدونه که حالم خیلی خوبه!

  • میگه: قانون جذب رو خوندی؟! من: آره _ میشه از رویاهات بگی؟! + دوست ندارم همه جا جار بزنم ولی میتونم بهت بگم که خیلی, قشنگن _ مطمئنم شبیه رویاهات میشی، روزی رو میبینم که وسط رویاهات غلت میزنی + آره میرسم, ...ادامه مطلب

  • آدم های بیگانه، دنیای بیگانه، جامعه بیگانه.

  • بیگانه. آلبرکامو. "پس گفتار": مدت ها پیش بیگانه را در یک جمله خلاصه کردم که میدانم بسیار پارادوکسی بود: "در جامعه ی ما، هر کسی که در مراسم تدفین مادرش گریه نکند میتواند محکوم به مرگ شود."  قسمت محاکمه مورسو، نقش اول داستان بقدری لج درآر و جذاب نوشته شده که بعد از خواندن اظهارات هر یک از شهود از کوره در میرفتم و تحت تاثیر آن قلم به دست میگرفتم تا پستی بنویسم،, ...ادامه مطلب

  • هوا بس جوانمردانه "یه نفره" بود.

  • هرکی هندزفری رو اختراع کرد خدا پدرشو بیامرزه، بچپونی توی گوشِت ساعت ها بی هدف خیابون گردی کنی، برا بچه های کوچک زبونتو دراری، دیوونه طور بری داخل کوچه پس کوچه ها، به راننده ماشینی که بخاطر عبور تو از خیابون ترمز میکنه بگی "عاشقتم"، عاشق شدن کار سختی نیست، عاشق مردِ میانسال جوگندمی بشی و هی آروم راه بری تا ازت رد شه و مجدد قدَمت رو تند کنی و ازش رد شی، هی این, ...ادامه مطلب

  • وقتی دیدمش، تازه فهمیدم چقدر توی تنهایی غرق شدم و غرق شدم و غرق شدم و سر آخر قورتش دادم.!

  • + امروز یه یهویی خیلی واقعی و یهویی! :: آروم نوشت: یکم دلم گرفت. , ...ادامه مطلب

  • آبجیم تعریف میکنه:

  • یه استاد ادبیات فارسی داشتیم زُل میزد به چشم تک تک دخترای کلاس و وقتی دل سیر نگاه کرد میگفت: "گُوزَلهَ باخماخ ثَوابده" (ترجمه هم نمیکنم), ...ادامه مطلب

  • بهش میگم: مثل زهرا باشیم، زهرا میدونه وجدان چیه، زهرا قبل همه چیز یه انسانه، مثل زهرا باشیم، زهرا به همه چی فکر میکنه. فقط میخنده

  • متولد 69 ه، پزشک طرحه، با صدای بلند حرف میزنه، ته ته دوستیش با مجتبی است، مجتبی راننده رئیسه. زهرا درخواستاشو با خواهش میگه، در کامل باز باشه هم باز در میزنه میاد تو، دلش نمیخواد تخصص بخونه ولی هربار کتاب از دستش میافته باباش میگه: وای قلبم گرفت، میگه: مگه کشور پزشک عمومی نمیخواد؟؟ من کِشش تخصص ندارم.  رفته بودم اتاق کارش فشارسنجش رو نگاه کنم، بیمارش یه خانم پیر بود، به همه پیزنا "نَنه" میگه و به همه پیرمردا "دَده". میگه: ننه باید بری تبریز پیش متخصص، ننه از روزگار شاکی بود، از اینکه تنها ثروتش شوهرش بوده که اونم زود تنهاش گذاشته، از اینکه خدا هیچ وقت بهش بچه نداد تا عصای دستش باشه، از اینکه هرروز هرروز روش نمیشه سربار برادرزاده هاش شه. زهرا با هزار خواهش راضیش کرد با مامان باباش بره تبریز و وقتی کارش تموم شد مامانش بسپرتش به یه ماشین بیاره دم درِ خونه اش. ننه میگه: هزینه اش چقدر میشه؟؟ زهرا الکی میگه: من برا دکتر نامه نوشتم رایگان ویزیتت میکنه. ننه میگه: داروهام چقدر میشه؟؟ زهرا الکی میگه: بابام یه داروخونه میشناسه با بیمه روستایی پول دارو نمیگیرن. ننه میگه: خدا خیرت بده خیر از جوونیت ببینی. زهرا میگه: پری تو دلت نمیخواد بپری این ننه ها رو بغل کنی؟؟, ...ادامه مطلب

  • پیشنهاد بدید

  • حس میکنم کلی انرژی تخلیه نشده دارم. یه کار، خلاقیت، تفریح، یه حرکت خلاصه یه چیز جالب پیشنهاد بدین لطفا. به یکم تنوع و تغییر نیاز دارم. "سرویس بهداشتی" روم به دیوار اساسی ترین مشکل ساختمان اداره ما همین سرویس بهداشتیه.همکارم امروز سرش خیلی شلوغ بود، اومده اتاق میگه: کسی سراغ منو نگرفت؟؟  من: خب جانم کافیه یکی بگه خانم "ف". کارگزین، امین اموال، حسابدار، امور مالی و بهداشت مدارس یکصدا میگن: دستشوووویییه. البته مسئول گسترش، بیماری های واگیر و مسئول خدمات هم یکم همت کنن و حواسشون جمع باشه میتونن بقیه رو همراهی کنند., ...ادامه مطلب

  • یادداشت میکنم بمونه همین.(یهویی)

  • خیلی سخته آدما رو اونجوری که هستن قبولشون کنیم؟؟ خب یا قبول کن یا نکن اوکی؟؟ حالا فوق فوقش خواستی لطف کنی عقایدت رو به اشتراک بذار. راضی شدی اوکی نشدی هم اوکی یا بیخیال شو یا باز همونجوری که هست قبول کن. من نمیفهمم چرا دوست داریم تحت هر شرایطی همه قب,یادداشت,همینیهویی ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها